احساس
نظرات شما عزیزان:
یک روز الاغ پیری به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز نتوانست الاغ را بیرون بیاورد.برای اینکه حیوان زجر نکشد چاه را با خاک پر کردند تا زودتر بمیرد و با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ خاک هارا زیر پایش میریخت و سعی میکرد روی خاکها بایستدو همینطور به بالا آمدن ادامه داد تااینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد.
مشکلات مانند تلی از خاک بر سر ما میریزند و ما همواره دو انتخاب داریم اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود
قالب وبلاگ : فقط بهاربيست |